مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره
محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

مهرساگلی

روز نگار

اولین خبر اینکه محمدپارسا چهاردست و پا رفتن ؟(گاگله) رو شروع کرده از تاریخ 25/7/97 اونم با چه وضعی . یه پاش رو میگیره اون زیر و با پای دیگش قدم بر میداره. در کل خودش رو به اون چیزی که میخواد میرسونه. مهمترین هدفش هم منم خصوصا در حال مشق نوشتن طوری که برای فرار از دستش بعضی وقتا مشقام رو رو اپن مینویسم. انشاالله مراحل بعدی رشدش با سلامت و رو به جلو.  اما از اتفاقات اخیر اینکه 4 شنبه شب و 5 شنبه شب مراسم روضه دعوت بودیم اول خونه خاله تابنده و بعدی خونه ننه جون که تو هر دوش من کمال استفاده کردم و خیلی بهم خوش گذشت طوری که شب اول به خاله گفتم مهمونی فوق العاده ای بود شب بعد هم که ما رفتیم خونه عمو حسن و کلی با بچه ها بازی کردیم مخصوصا وس...
29 مهر 1397

جشن روز جهانی کودک و جشن قران

امسال به مناسبت روز جهانی کودک جشنی تو خانه بازی وروجک برگزار شد و منم روز شنبه 14 مهر رفتم مراسم عروسک بازی بود و بعد بادکنک بتزی موقع برگشت هم به هممون یه عروسک مخصوص سر مداد بهمون دادن بستنی و بادکنک. محمدپارسا که خیلی ذوق داشت بادکنک بازی کنه اما من بهش ندادم و گفتم میترکوندش. مامان هم دعوام کرد منم گریه که من این بادکنک رو میخوام وقتی پارسا بزرگ شد بهش بدم حالا ازون شب تا حالا تو کمد دیواری قایمش کرم که بمونه. روز دوشنبه هم تو پارک نخل مراسم بود اما ازون جایی که بنده مشق نوشتنم با سرعت مورچه هست که ساعت 6 مشقام تموم شد و تا رفتم پارک دیگه مراسم تموم شده بود. اما یه جشن دیگه هم داشتیم و اون جشن قران بود تو مدرسه به مناسبت اینکه کتا...
24 مهر 1397

تکامل پارسایی

در مسیر تکامل پارسایی روز پنجشنبه پارسا رو برای چکاپ 9 ماهگی بردیم همه چی خدا رو شکر خوب بود فقط تاکید بر خوردن مکمل هاش بود برای رشد قدی مناسب داشته باشه در برگشت من برای خودم به مناسبت نزدیک شدن به روز جهانی کودک یه سی دی پرنسس قو گرفتم و برای محمدپارسا هم یه لباس سه تیکه برای فصل سرما گرفتیم. اما نکته جدید اینکه اخیرا محمدپارسا برای حرکت کردن از روش سینه خیر استفاده میکنه طوری که دیروز روز جمعه 13 مهر خودش رو با سینه خیز به مامان که تو آشپزخونه بود رسوند که تقریبا یه مسافت دو متری میشد. دیگه اینکه کلا عاشق خوردنه و معمولا با هر وعده غذایی وسط سفره است و بعد از هر غذا باید کل لباساش عوض بشه ...
14 مهر 1397

خبرهایی از این روزها

خوب از خبرهای این روزها اینکه من اولین سرما خوردگی سال تحصیلی رو تجربه کردم. دقیقا از پنجشنبه با حالت تهوع شروع شد و پس لرزه هاش تا الان ادامه اداره. محمد پارسا رو هم مریض کردم و اونم دومین تجربه سرماخوردگی خودش رو داره تحمل میکنه. مخصوصا اینکه نفسش گرفته و خوب نمیتونه شیر بخوره. اما بازهم از مشکلات این روزها سازگار شدن ساعت زندگی من با مدرسه هست همچنان دلم میخواد شبا برم بیرون با خوابیدن ساعت 10 شب هم میگم ولی تا بخوابم 10 و نیم و یه رب به یازده میشه. صبح هم با کلی دردسر بیدار میشم و وقتی هم بیدار شدم به صورت اسلوموشن اماده میشم که دیگه امروز مامان رو واقعا عصبانی کرد طوری که گفت دیگه با من کاری نداره و هرطور دلم میخواد اماده بشم. مشق نو...
11 مهر 1397

مطالب جدید از مدرسه

خوب خبرهای جدید اینکه بالاخه دیروز کادوم رو بهم دادن گویا تو سالن جا مونده بود. دیگه اینکه بنظر میرسه کمی استرس پنهان از مدرسه داشته باشم مخصوصا در نوشتن آخه دیروز به مامان گفتم من مدرسه نمسرم چون مشق نوشتن بلد نیستم و نمیتونم خط صاف و روی خط بکشم. گویا موقع نوشتن تو کلاس به جای اینکه از روی خط بکشم بین خطوط نوشتم و معلمم همه رو پاک کرده و طرز نوشتن درست رو بهم گفته و منم ناراحت شده بودم. بابا جونم که دیروز اومده بود دنبالم دیده بود همه بچه ها اومدن و مدرسه خالی شد و من نیومدم بعد از گشتن کلاسا دیده بود چون من در نوشتن عقب موندم و باید عکس قطار رو هم رنگ میکردم و معلم هم گفته بود تو کلاس رنگ کنم این شده بود که من منده بودم و همین موضوع هم...
4 مهر 1397

مهرسا و مدرسه

بالاخره مدرسه ها باز شد روز شنبه با مامان رفتم مدرسه ساعت 8 و نیم . یه مراسم کوچولو تو نمازخونه بود منم فوری با یکی از بچه ها دوست شدم به اسم یسنا و مثل دو دوستی که سالها باهم دوست بودن کنار هم نشستیم و از لوازم التحریر هایی که خریده بودیم تعریف کردیم بعد از قران سرود و دو تا نمایش قرعه کشی کلاس ها انجام شد و من باهمون دوستم افتادم کلاس خانم حق خواه. بعد هم به ها رو ردیف کردن و بهشون کادو دادن اما نمیدونم چی شد که کادو من جا موند و بهم ندادن مامان هم پیگیر شد اما کادو کلا غیب گردید. بعد هم رفتیک کلاس ها مون رو دیدیم البته اون روز معلممون نبود. راستی یکی از معلم ها به اسم خانم امینی که مربی پرورشی هست معلم مامان هم بوده. دیگه کتاب هامون رو...
2 مهر 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرساگلی می باشد